مکانهای اسطورهای در قصههای عامیانۀ ایرانی
محورهای موضوعی : پژوهشهای ادبیات کلاسیک ایران
سارا چالاک
1
(استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شرق، ایران )
کلید واژه: اسطوره, قصۀ عامیانه, کوه, چشمه, باغ, چاه,
چکیده مقاله :
بينش اسطوره¬اي، نوعي جهان¬بيني است كه همواره جایگاه خود را در تفکر و نگرش انسان حفظ کرده است. خرد اسطوره¬ای با تقسیم پدیده¬های جهان به مقدس و غیرمقدس تمایز خود را نشان می¬دهد. مکان از مقولاتی است که در اندیشۀ اسطوره¬ای ماهیت ویژه¬ای دارد و با برداشت مادی بشر امروزی متفاوت است. مکان اسطوره¬ای، منطقه¬ای است که به سبب تقدس یافتن، با محیط کیهانی اطرافش تفاوت پیدا می¬کند. این تقدس خواه به شکل کهن¬الگو باشد، مثل کوه یا چشمه، و یا به سبب وقوع امری فرامادی و ارتباط با امری ماورائی حاصل شده باشد، نیرویی ویژه دارد و بر شخصیت¬ها و قهرمانانی که در آن واقع شوند، تأثیر می¬گذارد. قصه¬ها به¬عنوان يكي از گونه¬هاي كهن ادب شفاهي حاوي بينش و تفكر انسانهاي پيشين هستند. يكي از اين مضامين اسطوره¬اي که در قصه¬ها بازتاب پیدا کرده است، مقوله مكان¬ است؛ مكانهايي كه هرچند در فضاي فيزيكي جاي دارند، اما به سبب دارا بودن كيفيات فرامادي در زمرة امور اسطوره¬اي به¬شمار میروند. اکثر شخصیت¬های قصهها با عبور از مکان اسطوره-ای، دچار دگردیسی روحی می¬شوند و سرنوشت و عملکردشان دگرگونه می¬شود. در اين مقاله تلاش شده ¬است تا با استفاده از نظریات اسطوره¬شناسانی چون میرچا الیاده و ارنست کاسیرر، چند مجموعه قصۀ عاميانۀ ایرانی واكاوي شوند. در اين راستا، مكان¬هايي چون كوه، دريا، چشمه، رود، باغ و چاه مورد تحليل قرار گرفتند و کیفیت اسطورهای آنها تبیین شد. شیوۀ پژوهش در این مقاله، توصیفی ـ تحلیلی است.
Mythical thought is a kind of worldview that has always saved his situation in humans mind. Mythical idea introduce itself by divide the phenomena of the world into sacred and unholy. Locality is an important mythical subject that differ from modern man’s thinking about place. Mythical place differ from its surrounding because it is sacred. It may be an archetype like mount or fountain, or may be it has become sacred because of the unworldly object. It has influential power to characters.it can change characters. Folktale as an old type of oral literature contain the insight, philosophic thought and life style of past human being. One of the mythical subject in folktales is locality. This places cause of the relationship with the transcendental affairs, consider as a mythical place. Most of characters in folktale, change mentally by being there and their destiny change. In this article, we tried to use the theories of great mythologists such as Mircea Eliade and Ernest Cassirer to analyze e few sets of folktales. For this purpose, the places such as mount, fountain, sea, river, garden, well were investigated.and their mythical modality was examined. my research method in this article is descriptive and analithical. .
الیاده، میرچا (1372) رساله در تاریخ ادیان، ترجمۀ جلال ستاری، سروش.
---------- (1386) چشم¬اندازهای اسطوره، ترجمۀ جلال ستاری، چاپ 2، تهران، توس.
---------- (1391) تصاویر و نمادها، ترجمۀ محمدکاظم مهاجری، تهران، کتاب پارسه.
---------- (1392) آیین¬ها و نمادهای تشرّف، ترجمه مانی صالحی علامه، تهران، نیلوفر.
---------- (1393) نمادپردازی، امر قدسی و هنرها، ترجمۀ مانی صالحی علامه، تهران، نیلوفر.
امیرقاسمی، مینو (1391) دربارۀ قصههای اسطورهای، تهران، مرکز.
انجوی شیرازی (1393) گنجینۀ فرهنگ مردم، ج1، گل به صنوبر چه کرد؟ پژوهش سید احمد وکیلیان، چاپ 6، تهران، امیرکبیر.
------------ (1393) گنجینۀ فرهنگ مردم، ج2، دختر نارنج و ترنج، پژوهش سید احمد وکیلیان، چ، 2، تهران، امیرکبیر.
------------ (1394) گنجینۀ فرهنگ مردم، ج3، گل بومادران، پژوهش سید احمد وکیلیان، چ، 2، تهران، امیرکبیر.
------------ (1394) گنجینۀ فرهنگ مردم، ج4، عروسک سنگ صبور، پژوهش سید احمد وکیلیان، چ، 2، تهران، امیرکبیر.
انصاری، زهرا و دیگران (1393) «بررسی و طبقه¬بندی انگارۀ اساطیری درخت-مرد در قصه¬های عامیانة هرمزگان»، فصلنامۀ ادبیات عرفانی و اسطوره¬شناختی، سال 10، شماره 36، پاییز 93، صص 35- 65.
بهار، مهرداد (1390) از اسطوره تا تاریخ، چاپ 7، تهران، چاپ شمه.
--------- (1391) پژوهشی در اساطیر ایران، ، چاپ 9، تهران، آگه.
بهرنگی، صمد، بهروز دهقانی (1386) افسانههای آذربایجان، چاپ 4، تهران، مجید.
پورداود، ابراهیم (1347) یشتها، تهران، طهوری.
جعفری کمانگر، فاطمه (1391) «از البرز تا قاف، بررسی تطبیقی دو رشته کوه اسطوره¬ای» فصلنامۀ پژوهشهای ادبی، سال 9، شمارۀ 36 و 37، تابستان و پاییز، صص90-77.
چالاک، سارا (1397) «ایزدبانوان اساطیری در قصه¬های عامیانه»، فصلنامۀ پژوهش زبان و ادبیات فارسی، شمارۀ چهل و نهم، تابستان 97، صص49- 70.
دادگی، فرنبغ (1395) بندهش، گزارنده، مهرداد بهار، چاپ 5، تهران، توس.
ذوالفقاری، حسن (1385) «چاهانه»، فصلنامۀ علوم انسانی دانشگاه الزهرا، دورۀ 16-17، شمارۀ 61-62، صص 129- 155.
شمیسا، سیروس (1386) فرهنگ تلمیحات، تهران، میترا.
طرسوسی، ابوطاهر محمد (1374) داراب¬نامه، به کوشش ذبیح الله صفا، چاپ 3، تهران، علمی و فرهنگی.
فریزر، جیمز جورج (1392) شاخۀ زرین، ترجمۀ کاظم فیروزمند، چاپ 7، تهران، آگاه.
قائمی، فرزاد و دیگران (1388) «تحلیل نقش نمادین اسطورۀ آب و نمودهای آن در شاهنامۀ فردوسی براساس روش نقد اسطوره¬ای»، مجلۀ جستارهای ادبی، شماره 165، 47-68.
کاسیرر، ارنست (1396) فلسفۀ صورتهای سمبلیک، جلد دوم، اندیشۀ اسطوره¬ای، ترجمۀ یدالله موقن، چاپ 5، تهران، هرمس.
محجوب، محمدجعفر (1393) ادبیات عامیانۀ ایران، به کوشش حسن ذوالفقاری، چاپ 5، تهران، چشمه.
مزداپور، کتایون (1386) داغ گل سرخ، چاپ 2، تهران، اساطیر.
مقدسی، مطهربن طاهر (1374) آفرینش و تاریخ، مقدمه و ترجمه و تعلیقات، محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، آگه.
واثق عباسی، عبدالله، اسماعیل علیپور (1397) «از البرز تا قاف، بررسی تطبیقی دو رشتهکوه اساطیری»، دوفصلنامۀ کهن نامۀ ادب پارسی، سال نهم، شمارۀ دوم، 50-80.
هال، جیمز (1390) فرهنگ نگارهای نمادها، ترجمۀ رقیه بهزادی، چاپ 5، تهران، فرهنگ معاصر.
یونگ، کارل گوستاو (1368) چهار صورت مثالی، ترجمۀ پروین فرامرزی، تهران، آستان قدس رضوی.
فصلنامه علمي «پژوهش زبان و ادبيات فارسي»
شماره شصتم، بهار 1400: 45-23
تاريخ دريافت: 09/05/1399
تاريخ پذيرش: 10/09/1400
نوع مقاله: پژوهشی
مکانهای اسطورهای در قصههای عامیانۀ ایرانی
سارا چالاک1
چکیده
بينش اسطورهاي، نوعي جهانبيني است كه همواره جایگاه خود را در تفکر و نگرش انسان حفظ کرده است. خرد اسطورهای با تقسیم پدیدههای جهان به مقدس و غیرمقدس تمایز خود را نشان میدهد. مکان از مقولاتی است که در اندیشۀ اسطورهای ماهیت ویژهای دارد و با برداشت مادی بشر امروزی متفاوت است. مکان اسطورهای، منطقهای است که به سبب تقدس یافتن، با محیط کیهانی اطرافش تفاوت پیدا میکند. این تقدس خواه به شکل کهنالگو باشد، مثل کوه یا چشمه، و یا به سبب وقوع امری فرامادی و ارتباط با امری ماورائی حاصل شده باشد، نیرویی ویژه دارد و بر شخصیتها و قهرمانانی که در آن واقع شوند، تأثیر میگذارد. قصهها بهعنوان يكي از گونههاي كهن ادب شفاهي حاوي بينش و تفكر انسانهاي پيشين هستند. يكي از اين مضامين اسطورهاي که در قصهها بازتاب پیدا کرده است، مقوله مكان است؛ مكانهايي كه هرچند در فضاي فيزيكي جاي دارند، اما به سبب دارا بودن كيفيات فرامادي در زمرة امور اسطورهاي بهشمار میروند. اکثر شخصیتهای قصهها با عبور از مکان اسطورهای، دچار دگردیسی روحی میشوند و سرنوشت و عملکردشان دگرگونه میشود. در اين مقاله تلاش شده است تا با استفاده از نظریات اسطورهشناسانی چون میرچا الیاده و ارنست کاسیرر، چند مجموعه قصۀ عاميانۀ ایرانی واكاوي شوند. در اين راستا، مكانهايي چون كوه، دريا، چشمه، رود، باغ و چاه مورد تحليل قرار گرفتند و کیفیت اسطورهای آنها تبیین شد. شیوۀ پژوهش در این مقاله، توصیفی ـ تحلیلی است.
واژههاي کلیدی: اسطوره، قصۀ عامیانه، کوه، چشمه، باغ، چاه.
مقدمه
قصههای عامیانه بخشی از گنجینۀ فرهنگی هر مرز و بوم به شمار میروند. این روایات شفاهی که طی سدهها و چه بسا هزارهها به صورت شفاهی نقل و روایت شدهاند، به سبب دیرسالی، بازتابدهندۀ نکات ارزشمندی از اندیشه، شیوۀ زندگی و باورهای دیرین هر قوم هستند. در بین این افسانهها برخی حاوی بنمایههای اسطورهای هستند و روایتی اساطیری را در لفاف قصه و شخصیتهای افسانهای بازگو میکنند. شالودۀ بسیاری از این قصهها، واقعه، شخص و یا روایتی اسطورهای است که در طول زمان تغییر شکل داده، با شاخ و برگها و شخصیتهای داستانی آمیخته شده و نسلبهنسل به صورت سینهبهسینه منتقل شدهاست؛ اما زیرساخت اصلی این قصهها را یک اسطورۀ مقدس ساختهاست که با زدودن لعاب داستان میتوان به آن دست یافت. «آیینها و داستانها در طی زمان تغییر میپذیرند، تماماً یا بهری از آنها دستخوش تحول و دیگرسانی میگردد؛ نیز از جایی به جای آشکار یا پنهانی سفر میکنند. گذشته از اینها، اسطورۀ مقدس بهخوبی و بهآسانی میتواند در قالب افسانهی نامقدس و عادی پدیدار شود و پس از آنکه دیرزمانی نقش و کنش اجتماعی و آیینی داشت، بعداً در روایتی تازه با صورتی دیگرگون جلوه کند و به شکل افسانه و قصۀ کودکان درآید» (مزداپور، 1386: 213).
یکی از مقولات اساطیری که بشر همواره با آن ارتباطی فرامادی داشته است، بحث مکان است. در باور اساطیری، مکان با آنچه در محیط کیهانی و مادی تعریف شده، متفاوت است. مکان به مقدس و نامقدس تقسیم میشود. انسان اساطیری، اشیاء و پدیدههای مادی و دنیوی را به امور ماورایی و قدسی تبدیل میکند. هر فضای فیزیکی و ناسوتی، میتواند با حضور و یا رخدادن یک امر لاهوتی به مکانی ماورایی مبدل شود. درواقع به سبب مجاورت با امر مقدس و یا حلول شخص یا وقایع مافوق طبیعی، مکان فیزیکی به مکان ماورایی ارتقا مییابد.
قداست مکانها و پذیرفتن نقش اسطورهایِ بعضی جایها، مضمونی است که به قصههای عامیانه راه جسته است. این قبیل مکانها در قصهها نقشی مهم و کلیدی بر عهده دارند. به گونهای که مسیر روند داستان و سرنوشت شخصیتهای قصه با قرار گرفتن در این فضا گرگون میشود.
هدف ما در این پژوهش، معرفی مکانهای اسطورهای و واکاوی کیفیت آنها در قصههاست. این پژوهش در پی پاسخ به این پرسشها است:
الف) مکانهای اسطورهای در قصهها کدامند و خویشکاری آنها در روند قصه چیست؟
ب) شخصیتهای داستانی با قرار گرفتن در این مکان، به عنوان یک فضای مقدس دچار چه حالات و دگرگونیهایی میشوند؟
پیشینۀ پژوهش
جستارهای اساطیری یکی از موضوعات دلچسب و مورد توجه پژوهشگران است. بررسی بنمایههای اسطورهای در قصهها نیز مضمونی است که توسط پژوهشگران واکاوی شدهاست.
مینو امیرقاسمی (1391) در کتاب «دربارۀ قصههای اسطورهای» چند قصه را از منظر اسطورهای تفسیر کردهاست و در تحلیل خود به اساطیر مربوط به طبیعت و خورشید و تغییر فصول نظر داشته است.
مقالۀ «چاهانه» از حسن ذوالفقاری (1386) سیری در چاههای معروف و اسطورهای دارد و بنمایههای داستانی چاه را در ادب فارسی بیان میکند. در این مقاله مضامین استعاری و تمثیلی چاهها در شعر و نثر تبیین شدهاست.
در مقالۀ «ایزدبانوان اساطیری در قصههای عامیانه» از سارا چالاک (1397)، به تحلیل نقش اسطورهای ایزدبانو در قصهها پرداخته شده است.
زهرا انصاری و دیگران(1393) در مقالۀ «بررسی و طبقهبندی انگارهی اساطیری درخت- مرد در قصههای عامیانۀ هرمزگان»، نقش گیاه- خدایان در فولکور را بررسی کردهاند.
در برخی پژوهشها مکانهای اسطورهای بهطور مستقل مورد توجه پژوهشگران بودهاند:
در مقالۀ «از البرز تا قاف: بررسی تطبیقی دو رشته کوه اسطورهای» از عبدالله واثق عباسی و اسماعیل علیپور (1397)، به جایگاه اسطورهای کوه البرز و تطبیق آن با قاف در ادبیات دورۀ اسلامی پرداخته شده است.
در برخی پژوهشها نیز به بررسی مکانهای اسطورهای در شاهنامۀ فردوسی پرداخته شده است:
مقالۀ «سیمای جاودانگی و ارتباط آن با کوهستانهای اسطوره در شاهنامۀ فردوسی» از فاطمه جعفری کمانگر (1391)، به نقش اسطورة کوه در بیمرگی جاودانان در شاهنامۀ فردوسی میپردازد.
در مقالۀ «تحلیل نقش نمادین اسطورۀ آب و نمودهای آن در شاهنامۀ فردوسی بر اساس روش نقد اسطورهای» از فرزاد قائمی و دیگران (1388)، به قداست آب و تصویر کهنالگویی آب و عبور از رود به منزلۀ عملی نمادین برای پالایش و تولد دوباره در شاهنامۀ فردوسی پرداخته شده است.
اما تاکنون موضوع مکان در قصههای عامیانه از دیدگاه اسطورهای مورد توجه قرار نگرفتهاست. اندیشۀ مکان اسطورهای در این پژوهش بر مبنای آرای کاسیرر2 و میرچا الیاده3 صورت گرفتهاست. الیاده در اغلب آثار خود به مقولۀ مکان پرداخته است. برای نمونه میتوان به مقالۀ «مکانهای امر قدسی» در کتاب «نمادپردازی، امر قدسی و هنرها» (1393) اشاره کرد.
دامنۀ پژوهش
محدودۀ پژوهش ما در این مقاله موارد زیر است:
1. «قصههای ایرانی»، گردآوری سیدابوالقاسم انجوی شیرازی است که در 4 جلد موجود است و حاوی اکثر روایات موجود از قصههاست که از شهرها و ولایات مختلف ایران گردآوری شدهاند.
2. «داراب نامه»، اثر طرسوسی که داستان بلندی است که به سبب در بر داشتن
نمونههایی ارزشمند از مکانهای اسطورهای، اثری درخورِ توجه است.
3. «افسانههای آذربایجان»، گردآوری صمد بهرنگی، که شامل برخی قصههای اسطورهای ارزشمند است.
بدین منظور قصهها به شیوۀ تحلیل محتوا واکاوی شدهاند. نخست تمام مکانهای موجود در قصهها استخراج و بررسی شدند؛ سپس برخی از این مکانها که از نظر نقش و کاکرد حضور مؤثر در قصه داشتند، تفکیک شدند. در ادامه با توجه به عملکرد شخصیتها و خط داستانی، ارتباط ویژۀ این مکانها و نقش فرامادی آنها در ایجاد دگردیسی روحی و معنایی، تبیین گردیدهاند. در این جستار با استفاده از آرای صاحبنظران و اسطورهپژوهان، فرضیۀ اسطورهای بودن این مکانها بررسی شده است.
بحث
اسطورهها، روایات و باورهای مردمان کهن است و دربارة سرآغاز وقایع سخن میگوید؛ روزگار بدایت هرچیز که در هالة مینوی و پرنیروی آفرینش نخستین پیچیده بود. این روایات بیانگر وجهی از حیات است که به علت ابهام و بیپاسخ ماندن نزد بشرِ اسطورهای، خطیر و جادویی مینمود. انسان با اجرای مناسک و آیینها، اسطوره را از نو بازآفرینی میکرد. این کار به او کمک میکرد تا زمان و مکان نخستین را از نو بیافریند و از تقدس آن بهره ببرد. به این شکل میتوانست خود را در آن واقعۀ مینوی شریک گرداند.
«ارزش ضروری و فینفسه واجب اسطوره، متناوباً از طریق برگزاری آیینها تأیید میشود. یادآوری و تجدید حادثۀ اصلی، به انسان بدوی کمک میکند که واقعیت را تشخیص دهد و به خاطر بسپارد... از طریق تجدید ادواری امری که در آن روزگاران کهن انجام یافته است، این یقین قطعی حاصل میآید که چیزی بهطور مطلق وجود دارد. این چیز مینوی است؛ یعنی مربوط به همۀ بشر و سراسر جهان و ماورای انسان و جهان است. اما به تجربه برای آدمی دریافتنی است» (الیاده، 1386: