بازاندیشی انتقادی مفهوم «توسعه» با تاکید بر ملاحظات معرفتی حکمرانی در ایران
محورهای موضوعی :
حیدر نجفی رستاقی
1
(دانشگاه تهران)
کلید واژه: کلید واژه ها : توسعه , حکمرانی, خطمشیگذاری عمومی, پیشرفت, آینده پژوهی,
چکیده مقاله :
اصطلاح توسعه به معنای امروزین مفهومی کلان و ذو ابعاد بوده و محصول یک تحول بنیادین اندیشه و عمل تاریخی غرب در نظامات مدیریتی و حکمرانی است و وجود تفاوت های معرفتی در این تلقی و جهتگیری غربی الگوهای توسعه مبتنی بر این مبانی باعث وجود تعارضات ارزشی در کشورهای هدف و یا به اصطلاح توسعه نیافته شده است. هدف اصلی این پژوهش بررسی انتقادی مفهوم «توسعه» با تاکید بر ملاحظات معرفتشناختی حکمرانی در ایران بوده است و در این راستا از روش مطالعه اسنادی و تحلیل محتوا مبتنی بر رویکرد انتقادی بهرهگیری شده است. سوال اصلی این پژوهش بدین صورت قابل طرح است که «بر اساس پژوهشهای پیشین چه انتقاداتی به مفهوم توسعه با توجه به اقتضائات ایرانی اسلامی حکمرانی وارد است ؟». در بخش یافتهها مولفههای انتقادی پارادایم «توسعه» با تاکید بر ملاحظات معرفتی حکمرانی در ایران در چهارمحور «بازاندیشی انتقادی فرهنگی اجتماعی» ، «بازاندیشی انتقادی اقتصادی»، «بازاندیشی انتقادی سیاسی» و «بازاندیشی انتقادی فلسفی الهیاتی» طرح گردیده است که مهمترین مولفه های انتقادی شامل موارد «قرار گرفتن علم اقتصاد بعنوان متولی برنامه ریزی اجتماعی برای انسان (بجای فلسفه)، جهانیشدن ، سنتزدایی ، یکنواختی فرهنگی، خطی فرض کردن توسعه، داعیه معرفت انسان و اصل ترقی و پیشرفت بیحد وحصر، زمزمة شکاکانة طرد و تخطئه انواع صور دین، نفی جامعه سنتی، مصرفگرایی، افزایش سطحینگری، حسیشدن فرهنگ، عرفی شدن، فردگرايى و نسبى گرايى اخلاقى و ... » استخراج شده است.
فصلنامه راهبرد توسعه/ سال هفدهم/ شماره 4 (پیاپی 68)/ زمستان 1400/ 69-41
Quarterly Journal of Development Strategy, 2022, Vol. 17, No.4 (68), 41-69
بازاندیشی انتقادی مفهوم «توسعه» با تاکید
بر ملاحظات معرفتی حکمرانی در ایران
حیدر نجفی رستاقی1
حمید دهقانیان2
(تاريخ دريافت 12/11/99 ـ تاريخ تصويب 9/3/1400)
نوع مقاله: علمی پژوهشی
چکیده
اصطلاح توسعه به معنای امروزین مفهومی کلان و ذو ابعاد بوده و محصول یک تحول بنیادین اندیشه و عمل تاریخی غرب در نظامات مدیریتی و حکمرانی است و وجود تفاوت های معرفتی در این تلقی و جهتگیری غربی الگوهای توسعه مبتنی بر این مبانی باعث وجود تعارضات ارزشی در کشورهای هدف و یا به اصطلاح توسعه نیافته شده است. هدف اصلی این پژوهش بررسی انتقادی مفهوم «توسعه» با تاکید بر ملاحظات معرفتشناختی حکمرانی در ایران بوده است و در این راستا از روش مطالعه اسنادی و تحلیل محتوا مبتنی بر رویکرد انتقادی بهرهگیری شده است. سوال اصلی این پژوهش بدین صورت قابل طرح است که «بر اساس پژوهشهای پیشین چه انتقاداتی به مفهوم توسعه با توجه به اقتضائات ایرانی اسلامی حکمرانی وارد است ؟». در بخش یافتهها مولفههای انتقادی پارادایم «توسعه» با تاکید بر ملاحظات معرفتی حکمرانی در ایران در چهارمحور «بازاندیشی انتقادی فرهنگی اجتماعی» ، «بازاندیشی انتقادی اقتصادی»، «بازاندیشی انتقادی سیاسی» و «بازاندیشی انتقادی فلسفی الهیاتی» طرح گردیده است که مهمترین مولفه های انتقادی شامل موارد «قرار گرفتن علم اقتصاد بعنوان متولی برنامه ریزی اجتماعی برای انسان (بجای فلسفه)، جهانیشدن ، سنتزدایی ، یکنواختی فرهنگی، خطی فرض کردن توسعه، داعیه معرفت انسان و اصل ترقی و پیشرفت بیحد وحصر، زمزمة شکاکانة طرد و تخطئه انواع صور دین، نفی جامعه سنتی، مصرفگرایی، افزایش سطحینگری، حسیشدن فرهنگ، عرفی شدن، فردگرايى و نسبى گرايى اخلاقى و ... » استخراج شده است.
کلید واژه ها : توسعه ، حکمرانی، خطمشیگذاری عمومی، پیشرفت، آینده پژوهی
1-مقدمه
توسعه قبل از هر تعریف و شاخصی، با برنامه و برنامه ریزی تعریف می شود و بخشی از ادبیات توسعه در کشورهای مختلف با عناوین برنامه و برنامهریزی عجین شده است. پژوهشهای انجام گرفته در طی این سالها باعث تولید متون تئوریکی گردیده است که دیدگاهها و نظرات ارائه شده در آنها، دارای تعدد، تنوع و از مناظر گوناگونی میباشد؛ این عدم انسجام و تنوع موضوعی پرداخت به موضوع در زمینه نقد و ارزیابی برنامه های توسعه، موجبات ابهام و سرگشتگی پژوهشگران این حوزه را باعث گردیده و همچنین، فهم صحیح از حدود و ثغور این مطالعات را با مشکلاتی همراه کرده است.یکی از مناظری که برنامه های توسعه قابل نقد و بررسی میباشند، معرفتشناختی و پیشفرضهای حاکم بر این برنامهها و سیاستهاست. اين پيشفرضها در يك دستگاه فكري معرفي ميشوند كه امروزه تحت عنوان «پارادايم علم» مشهور است. چنانچه ارزيابي برنامهها را بتوان در اين سطح انجام داد، گفتمان نظري حاكم بر برنامهها شفاف خواهد شد و انسجام نظري برنامه، مورد ارزيابي قرار خواهد گرفت. (ایمان، 1392)
در بررسی مقوله توسعه نیازمند توجه به مکاتب موجود و بسترهای نظری مربوطه میباشیم و از منظر مکاتب موجود نیز میتوان به توسعه نگریست. مکتب نوسازی، وابستگی و نظام جهانی از مکاتب اصلی در این زمینه میباشند که برنامه ها و سیاستهای توسعه در کشور را میتوان در بستر این مکاتب مورد بررسی و ارزیابی قرار داد. هر کدام از این مکاتب فکری به رغم انتقادات جدی بر آنها در سالهای پایانی قرن بیستم همچنان پویا و فعال هستند و هر سه مکتب با تأمل پیرامون انتقادات و تجدیدنظر و بازسازی در نگرش اولیه خود به حیاتی دوباره دست یافتهاند. (حبیبی مظاهری، 1394)
به منظور نقد و ارزیابی همه جانبه برنامه ها و سیاستهای توسعه بررسی تاریخی وضعیت این برنامه ها در کشور در سالهای اخیر پیش و پس از انقلاب اسلامی ضروری میباشد (آل یاسین، 1392) و شناسايي ضعف ها و قوت هاي برنامه هاي توسعه در ايران، به ويژه در سال هاي پس از انقلاب اسلامي دارای اهمیت بالایی است. (خاندوزی، 1389)همچنین در پیاده سازی و اجرایی سازی برنامه های توسعه در کشورها برخی موانع و آسیب ها نیز موجود میباشد. به منظور بررسی دقیق مقوله توسعه ، بررسی موانع پیش روی تحقق برنامه های توسعه و همچنین علل توسعه نیافتگی کشورها نیز حائز اهمیت میباشد.(ساعی، 1394)آسيبهاي برنامههاي توسعه در محورهای گوناگونی قابل بررسی میباشد. آسيبهاي معطوف به پيشنيازهاي برنامهريزی،آسيبهاي مربوط به فرآيند برنامهريزي، آسيبهاي مربوط به محتوا و آسيبهاي مربوط به اجرا از جمله اهم محورها میباشند. (مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی، 1388) همچنین توجه به مولفه های بومی و بسترهای فرهنگی و اجتماعی در تدوین و پیاده سازی برنامه ها و سیاستهای کلان توسعه نیز بسیار حائز اهمیت میباشد. (عنبری، 1390)
برنامه ریزی توسعه در هر كشوری باید با توجه به ملاحظات اقتضائی ارزشی و فرهنگی، زیست محیطی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی انجام گیرد. از آنجایی كه حتی كشورهای مشابه دارای اقتصاد، فرهنگ و نهادهای اجتماعی یكسان نیستند،نمیتوان برای تمام كشورها در قالب رهیافت و روش واحدی برنامه ریزی كرد. باید توجه نمود که در هدف گذاری برای توسعه هر جامعه باید در جستجوی الگوی مناسبی برای توسعه خویش باشد. (خاندوزی، 1389) با وجود انتقادات از تجربه توسعه در ملل پیشرفته، هنوز الگو یا مدل بدیل شناخته شده ای که بتواند به نحوی کارآمد خواسته ها و برنامه های توسعه در کشورهای غیراروپایی را به پیش ببرد، مورد وفاق نیست. این وضعیت، ادبیات اخیر توسعه را به چند دستگی و تفرق کشانده است. در این شرایط ابهام، کشورهای در حال توسعه دو احساس به خود گرفته اند، یکی احساس امید و علاقه برای غالب کردن الگوهای بومی، فرهنگی و منطقه ای خود بر روند توسعه و دوم احساس ناامیدی از یافتن راه حل کوتاه مدت و کارآمد برای انبوه مشکلات فعلی خود است. در هر صورت کشورهای جهان سوم دریافته اند که رشد بی ارتباط با فرهنگ، توسعه آفرین نیست و رشد تقلیدی که به تجربه مدرنیزاسیون کشورهای غربی میپردازد جز به بهای نابرابری و بی عدالتی شدید اجتماعی تحقق نمی پذیرد. (عنبری، 1393)
با توجه به اهمیت الزامات نظری در مطالعات و تدوین برنامه های توسعه، در این پژوهش به دنبال شناسایی چالشهای توسعه از منظر مطالعات داخلی و خارجی در چارچوب نظام معرفتی حکمرانی در جمهوری اسلامی ایران خواهیم بود تا بدین واسطه فهم درستی از آسیب های این حوزه ایجاد نماییم و تجاربی که اندیشمندان و متفکرین سایر کشورها در حوزه مطالعات توسعه مطرح کرده اند را در تدوین الگوهای بومی مدنظر قرار دهیم. برنامه ریزی توسعه در زیستبوم حکمرانی جمهوری اسلامی نیز دارای اقتضائات و الزاماتیست که در این پژوهش ناظر به این اقتضائات تلاش به صورتبندی آسیبها و چالشهای گفتمانی مفهوم توسعه نموده ایم و در نهایت راهکارهایی را در انتها در این زمینه پیشنهاد خواهیم داد
2-بررسی پژوهشهای پیشین
مطابق بررسی های صورت گرفته تاکنون پژوهشهایی در زمینه ارزیابی و نقد سیاستها و برنامه های توسعه در ایران به انجام رسیده است که در ادامه به اهم این مطالعات میپردازیم.
در پژوهشی با عنوان «ارزیابی پارادایمی برنامههای توسعه جمهوری اسلامی ایران »(ایمان ،1392)، برنامههاي توسعه اقتصادي ـ اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ایران در قالب يك پژوهش كيفي با روش تحليل محتوا مورد ارزيابي پارادايمي قرار گرفته است. از منظر نویسنده، تدوين و اجراي برنامههاي توسعه اقتصادي ـ اجتماعي در هر نظام اجتماعي در توليد و باز توليد هويت ساختاري آن حائز اهميت است. از طريق اين برنامهها، چگونگي دستيابي به اهداف جامعه را ميتوان رديابي نمود. يكي از راههاي اعتباريابي برنامههاي توسعه، ارزيابي نظري و اجرائي آنهاست. شيوة ديگر ارزيابي اين موارد، انتقال به سطح پيش فرضهاي حاكم بر نظريات علمي موجود است. اين پيشفرضها در يك دستگاه فكري معرفي ميشوند كه امروزه تحت عنوان «پارادايم علم» مشهور است. چنانچه ارزيابي برنامهها را بتوان در اين سطح انجام داد، گفتمان نظري حاكم بر برنامهها شفاف خواهد شد و انسجام نظري برنامه، مورد ارزيابي قرار خواهد گرفت.در پژوهشی دیگر با عنوان «جامعهشناسی توسعه از اقتصاد تا فرهنگ» (عنبری، 1390) که در قالب یک کتاب توسط سازمان انتشارات کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت) منتشر شده، به مفاهیم بنیادی توسعه، پارادایم توسعه، پارادایم ضد توسعه، پارادایم پساتوسعه، توسعه انتقادی، توسعه وابسته، رویکرد مدرنیزاسیون بازاندیشانه، مکتب تنظیم، توسعه مشارکتی، توسعه پایدار ورویکرد زندگی و توسعه انسانی می پردازد.
پژوهشی دیگر در این زمینه با عنوان «توسعه در مکاتب متعارض» (ساعی، 1394) بوده که در آغاز، مطالبی درباره توسعه، امکان توسعه، و موانع توسعه درج میگردد و در ادامه، در فصل اول، وضعیت توسعه در کشورهای جهان سوم بررسی شده و علت توسعه نیافتگی بیان میگردد. در فصل دوم، درباره تفسیرهای کلاسیک توسعه و توسعهنیافتگی مباحثی مطرح گردیده است و در ادامه فصلها به «تئوریهای قدیم و جدید مکتب نوسازی»، «مفهوم وابستگی»، «مکتب نظام جهانی» و «توسعه در شرایط جهانی شدن» پرداخته شده است که نویسنده معتقد است نظریههای توسعه را از جهتی میتوان به دو دسته نظریههای خوشبینانه و نظریههای بدبینانه تقسیم کرد.
در مطالعه ای دیگر دكتر محمود حبیبی مظاهری ترجمه کتاب «تغییر اجتماعی و توسعه» (حبیبی مظاهری، 1394) نوشته سو آلوین را به انجام رسانده است. این کتاب با رویکردی تطبیقی، سه مکتب فکری اصلی توسعه در دهههای اخیر یعنی مکتب نوسازی، وابستگی و نظام جهانی را مورد بحث و بررسی قرار داده است. آلوین سو با عنایت به تحولات تاریخی و مکاتب نوسازی و وابستگی، این دو نحله را به دو گروه مطالعات سنتی و جدید تقسیم کرده و در نهایت پنج دیدگاه عمده پیرامون روند توسعه در جهان را فراروی مخاطبان خویش قرار میدهد. هدف کتاب نشان دادن این واقعیت است که هر سه مکتب فکری به رغم انتقادات جدی بر آنها در سالهای پایانی قرن بیستم همچنان پویا و فعال هستند. هر سه مکتب با تأمل پیرامون انتقادات و تجدیدنظر و بازسازی در نگرش اولیه خود به حیاتی دوباره دست یافتهاند.
همچنین کتاب « تاریخچه برنامه ریزی توسعه در ایران» (آل یاسین، 1392) به تاریخچه ای از برنامهریزی توسعه در ایران اشاره نموده و مباحثی همچون نظم اداری و اجتماعی، بهره وری نهاد های مدنی، رشد اقتصادی و بوروکراسی منظوم کشورهای میزبان با زمینه های مشابه ایران به ویژه نابسامانی اجتماعی، کندی پیشرفت اجتماعی، کندی پیشرفت توسعه، اقتصاد ناپایدار، کم کاری نهادهای مدنی، بوروکراسی ناکارآمد، سلطه اقتدارگرایی و خودکامگی، فقدان کارکرد سیستم به جای فرد و منش و خلقیات نامطبوع ایرانی را تشریح کرده است.
در پژوهش «ارزيابي شيوه برنامه نويسي توسعه در ايران» (خاندوزی، 1389) پس از مروري بر رويكردهاي موجود در بحث توسعه و شيوههاي برنامه ريزي كلان، تلاش شده که شناسايي ضعفها و قوتهاي برنامههاي توسعه در ايران، تجربه برنامهريزي در جهان و ايران به ويژه در سالهاي پس از انقلاباسلامي مورد بررسي و تدقيق قرار گیرد. از منظر پژوهشگران ارزيابيها مؤيد وجود چهار دسته چالش محتوايي و فرايندي در مسير تحقق برنامههاي توسعه در ايران است. در ادامه به جمع بندی مطالعات و پژوهشهای انجام گرفته در حوزه توسعه خواهیم پرداخت.
جدول 1- مطالعات و پژوهشهای مستخرج در حوزه
بررسی و آسیب شناسی انتقادی توسعه در ایران
عنوان | مؤلف يا مترجم | رویکرد تحقیقاتی |
---|---|---|
ارزیابی پارادایمی برنامه های توسعه جمهوری اسلامی ایران | ایمان، 1392 | ارزیابی برنامه های توسعه |
جامعهشناسی توسعه از اقتصاد تا فرهنگ | عنبری، 1390 | مبانی نظری توسعه |
توسعه در مکاتب متعارض | ساعی، 1394 | مبانی نظری توسعه |
تغییر اجتماعی و توسعه | حبیبی مظاهری، 1394 | مبانی نظری توسعه |
تاریخچه برنامه ریزی توسعه در ایران | آل یاسین، 1392 | بررسی تاریخی توسعه در ایران |
فراتحلیلی بر آسیب شناسی های برنامه های توسعه در ایران | مکنون، بهرامی، 1393 | آسیب شناسی برنامه های توسعه |
ارزيابي شيوه برنامه نويسي توسعه در ايران | خاندوزی، 1389 | ارزیابی برنامه های توسعه |
آسيب شناسي برنامه هاي توسعه در ايران | - | آسیب شناسی برنامه های توسعه |
مجموعه قوانین و مقررات برنامه های پنج ساله اول تا پنجم : توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران؛ | طیبی توکل، 1390 | شناخت برنامه های توسعه |
گزارش اقتصادی و عملکرد برنامه های پنج ساله توسعه اقتصادی اجتماعی و فرهنگی | سازمان مدیریت و برنامه ریزی | شناخت برنامه های توسعه |
برنامه ریزی شهری و منطقه ای، ترجمه | هاله پیتر (1381) تبریزی | شناخت مبانی توسعه و برنامه ریزی |
مجموعه مقالات همایش سیاستها و مدیریت برنامه های رشد و توسعه در ایران تهران | موسسه آموزش و پژوهش مدیریت و برنامه ریزی 1382 | شناخت مبانی توسعه و برنامه ریزی |
کتاب مجموعه مقالات همایش لایحه برنامه چهارم توسعه، | نشر مشاوران ، 1383 | شناخت مبانی توسعه و برنامه ریزی |
آسیب شناسی برنامه هایتوسعه اقتصادی کشور بعد از پیروزی انقلاب اسلامی | نتاج، عظیمی، 1388 | نقد و ارزیابی برنامه های توسعه |
برنامه ریزی توسعه و عمران روستایی در ایران، از فکر تا عمل | رضوانی، 1379 | نقد و ارزیابی برنامه های توسعه |
دلایل ناکامی برنامه ریزی توسعه در ایران عصر پهلوی | طالب و عنبری ، 1384 | نقد و ارزیابی برنامه های توسعه |
«آسیب شناسی برنامه های توسعه اقتصادی کشور بعد از پیروزی انقلاب اسلامی» |
| نقد و ارزیابی برنامه های توسعه |
برنامه های توسعه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و تاثیرآن بر نواحی روستایی | قدیری معصوم و نجفی کانی،، 1382 | نقد و ارزیابی برنامه های توسعه |
توسعه اقتصادی در جهان سوم | تودارو مایکل، فرجادی، 1367 | بررسی مبانی و مفاهیم توسعه |
«اسلام و توسعه»، تهران | اختر شهر | ابعاد دینی و اسلامی توسعه |
فرهنگ اسلامی و توسعه اقتصادی | خلیلیان اشکذری، 1381 | ابعاد دینی و اسلامی توسعه |
رویکرد دینی به آرمان توسعه یافتگی و مقایسه آن با توسعه غربی | ظهیری ، 1380 | مقایسه تطبیقی الگوی دینی و غربی توسعه |
توسعه به مثابه آزادی | سن آمارتیا/ راغفر، 1381 | مبانی و مفاهیم توسعه |
اسلام و توسعه اقتصادی | نظرپور و علوی، 1383 | ابعاد دینی و اسلامی توسعه |
کتاب دولت و توسعه اقتصادی در ایران | مصلینژاد، 1395 | مبانی و مفاهیم توسعه |
دستاوردهای بین المللی انقلاب اسلامی | امامی زوارهای، 1393 | نقد و ارزیابی برنامه های توسعه |
دولت و توسعه اقتصادی اقتصاد سیاسی توسعه در ایران و دولتهای توسعه گرا | دلفروز، 1393 | نقد و ارزیابی برنامه های توسعه |
مبانی عدالت اجتماعی با تاکید بر الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت | سیدباقری | ارائه الگوی بومی پیشرفت |
توسعه در مکاتب متعارض | ساعی، 1394 | ابعاد اجتماعی توسعه |
خرد سیاسی در زمان توسعه نیافتگی | داوری اردکانی | ارائه الگوی بومی پیشرفت |
تغییر اجتماعی و توسعه | آلوین و حبیبیمظاهری | ابعاد اجتماعی توسعه |
رهیافتی به توسعه اقتصادی توأم با عدالت | مخبر، 1394 | ارائه الگوی بومی پیشرفت |
تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران | عباسى، 1390 | ابعاد تاریخی تمدنی پیشرفت |
توسعه اقتصادی و عدالت اجتماعی | لولیائی و صادقیاردستانی، 1387 | نقد و ارزیابی برنامه های توسعه |
الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت | سیاهپوش | پیشرفت در نگاه مقام معظم رهبری |
بوروکراسی و توسعه در ایران (نگاهی تاریخی ـ تطبیقی) | فقیهی و داناییفرد ، 1390 | نقد و ارزیابی برنامه های توسعه |
از فرهنگ تا توسعه: توسعه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی | فکوهی، 1392 | نقد و ارزیابی برنامه های توسعه |
از توسعه علمی تا توسعه ملی | لطیف ، 1388 | نقد و ارزیابی برنامه های توسعه |
چهارمین موج توسعه علمی – فناورانه و پیامدهای فرهنگی و اجتماعی آن در ایران | پایا و کلانتری نژاد، 1390 | نقد و ارزیابی برنامه های توسعه |
هویت و الگو: درنگی در هویت ایران امروز و الگوی اسلامی بومی تمدنسازی | کوشکی، 1392 | ابعاد فرهنگی توسعه و پیشرفت |
آسیبشناسی توسعه اقتصادی در ایران | مصلی نژاد، 1384 | نقد و ارزیابی برنامه های توسعه |
فرآیند سیاستگذاری عمومی در ایران | قلی پور، غلام پور آهنگر، 1389 | مبانی برنامه ریزی و سیاستگذاری کلان |
ارتباطات توسعه در جهان سوم | فرهنگی، 1390 | بررسی ابعاد بین المللی توسعه |
توسعه و تضاد | رفیع پور، 1377 | نقد و ارزیابی برنامه های توسعه |
اجماع نظر نخبگان سیاسی و توسعه در جمهوری اسلامی ایران | ترابی، 1388 | نقد و ارزیابی برنامه های توسعه |
کتاب های نشست اندیشه های راهبردی | - | - |
بررسی و نقد توسعه در ایران از منظر الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت | اسماعیل شیرعلی | نقد و ارزیابی برنامه های توسعه |
آسیبشناسی تهدیدات نرم اقتصادی در برنامههای توسعهای | یوسفی نژاد، 1392 | نقد و ارزیابی برنامه های توسعه |
ظرفیت های تمدنی انقلاب اسلامی ایران | رشیدی نژاد | ظرفیتهای برنامه ریزی بومی در توسعه |
3-تبیین نظری مفهوم «توسعه»
بـرای «تـوسـعـه»، هم از حیث مفهومی، و هم از جهت اهداف، تعاریف متنوعی ارائه شده و هر کس کوشیده از زاویه یا زوایای خاصی به تعریف و تبیین آن بپردازد. در مغربزمین فکر و اندیشه توسعه در سدهی روشنگری(رنسانس) بروز و ظهور یافت و نشانههای آن، در عصر انقلاب صنعتی آشکار شد. با پایان یافتن جنگ جهانی دوم، مسأله توسعه بهعنوان یکی از مهمترین مسائل در محافل دانشگاهی و نیز مراکز برنامهریزی کشورهای مختلف جهان مطرح شد و از آنجایی که جهان پیشرفته و همچنین کشورهای عقبمانده در نتیجه دو جنگ جهانی و نیز فروپاشی دولتهای استعماری، در آستانهی طراحی مجدّد بنای اقتصادی و اجتماعی کشورهای خود قرار گرفته بودند، لذا این مسئله که چگونه میتوان ضمن سریعتر بناکردن این نظام اقتصادی و اجتماعی، بهبود و تکامل واقعی آنرا نهادینه کرد، در معرض توجه قرار گرفت؛ که این مسأله را میتوان مسأله مرکزی و اساسی توسعه دانست.(توکل،1381: 11). مفهوم توسعه پس ازجنگ جهانی دوم به عنوان جادوی دگرگونی مطرح و در فاصلهای کوتاه محبوبیت پیدا کرد. تصور بر این بود که این پدیده میتواند جوامع را به سوی ساحل نجات هدایت کند با فرض چنین اهمیتی توسعه به عنوان یکی ازاهداف آرمانی جوامع و در عین حال از جمله پیچیدهترین مفاهیم جامعهشناختی است که طی زمان، معانی و هم و همچنین رویکردهای آن دستخوش تحول شده است(سر، 1380: 31). واژه توسعه درلغت به معنای خروج از «لفاف» است. در قالب نظریه نوسازی، لفاف همان جامعه سنتی و فرهنگ و ارزشهای مربوط به آن است که جوامع برای متجدد شدن باید از این مرحله سنتی خارج شوند.در باب این مفهوم، توصیفات و معانی متعدد وجود دارد که گاهی در تضاد با یکدیگر تصور میشوند. ریشهای ترین تعریف این عبارت، همان معنای بیولوژیک و طبیعی آن است که از این منظر، واژه توسعه به گونهای استعاری و مجازی برای اشاره به رشد طبیعی گیاهان و حیوانات به کار میرود. انتقال این استعاره زیستشناختی به حوزه اجتماعی در ربع آخر قرن هجدهم رخ داد.(عنبری،1390: 10). توسعه در لغت بهمعنای گسترش دادن و از نظر اندیشهوران علوم اقتصادی و اجتماعی، جریانی چند بُعدی و بهمعنای ارتقای مستمّر کلّ جامعه و نظم اجتماعی بهسوی زندگی بهتر یا انسانیتر است(تودارو، 1369: ج1: 23). کلمه «توسعه» یا «Development»، از ابتدا در مقابل کلمه «Envelopment» مطرح گردید. «Envelop» کردن به معنای مخفی کردن یک واقعیت است. در حالیکه «Develop» به معنای آشکار کردن و عیان ساختن و بسط دادن آن است. بنابراین توسعه به معنای آشکار کردن یا برملا کردن ساختن چیزی است که در ذات یک واقعیت وجود دارد. این معنای رایج توسعه در انگلستان بود تا اینکه با انقلاب صنعتی بعد از دهه 1850 این درک تغییر یافت. دوره صنعتی شدن، معنای کاملا ً جدیدی به به واژه توسعه بخشید. در این زمان، واژه توسعه به به معنای حرکت از یک سطح یا حالت مادون به سطح یا حالت برتر پذیرفته شد.(طالب، 1389: 243). در این زمان کلیترین اما معنادارترین تعریف از توسعه همان تعریفی است که هوبارت ارائه میدهد: « توسعه مترادف تغییرات اجتماعی و اقتصادی کم و بیش برنامهریزی شده است».(عنبری،1390: 10 به نقل ازبرنر،1385،: 196).
4-مبانی بنیادین حکمرانی در جمهوری اسلامی ایران با تاکید بر قانون اساسی به عنوان میثاق ملی
جمهوری اسلامی ایران، دارای مبانی و اصول بنیادینی میباشد که به نوعی شکل دهنده هویت نظام مدیریتی و حکمرانی کشور و رهنمون سیاستگذاران و حکمرانان به سمت افق آینده این مسیر تاریخی میباشد. یکی از منابع اصلی که میتوان به منظور شناخت این هویت، مورد نظر قرار گیرد توجه به اندیشه های بنیانگذاران و رهبران این حرکت و همچنین مطالعه اسناد و قوانین ملی کشور خصوصا قانون اساسی به عنوان میثاق ملی میباشد که در این بخش مدنظر قرار خواهد گرفت. قانون اساسی بالاترین سند حقوقی کشور است که که به نوعی تعیین کننده ساختار سیاسی، سلسله مراتب و اصول بنیادین ادارهی کشور و حقوق شهروندان و حاکمان را مشخص نموده و قوانین جزئی دیگر که توسط نهادهای قانونگذاری تصویب میشوند نباید با قانون اساسی تداخل داشته باشند و اولویت در این گونه موارد همیشه با قانون اساسی است. ابتنای اصلی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بر اساس مبانی اسلامی است که به نوعی نشان دهنده وجه اسلامیت قانون اساسی است، به طوریکه در این قانون آمده است که «کلیه قوانین و مقررات مدنی، جزایی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی و غیر اینها باید بر اساس موازین اسلامی باشد. این اصل بر اطلاق یا عموم همه اصول قانون اساسی و قوانین و مقررات دیگر حاکم است و تشخیص این امر بر عهده فقهاء شورای نگهبان است».3 از سویی دیگر در جای جای قانون اساسی، تاکید فراوانی بر نقش و مشارکت مردم شده که نمایانگر وجه جمهوریت نظام جمهوری اسلامی ایران میباشد. به طوریکه در قانون اساسی آمده است که «در جمهوری اسلامی ایران امور کشور باید به اتکاء آراء عمومی اداره شود، از راه انتخابات: انتخاب رییس جمهور، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، اعضای شوراها و نظایر اینها، یا از راه همه پرسی در مواردی که در اصول دیگر این قانون معین میگردد.» 4 بر اساس متن قانون اساسی قوای حاکم بر جمهوری اسلامی ایران این گونه تبیین شده است که «قوای حاکم در جمهور اسلامی ایران عبارتند از: قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضاییه که زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت بر طبق اصول آینده این قانون اعمال میگردند. این قوا مستقل از یکدیگرند.»5
5-روش پژوهش
روش مورد استفاده در پژوهش حاضر روش اسنادی بوده که در این روش با مراجعه به اسناد و کتب و مقالات مختلف، آراء و نظرات مطرح در زمینه پاسخ به سوالات تحقیق مورد بررسی قرار گرفته است. روش اسنادی روشی کیفی است که پژوهشگر تلاش میکند تا با استفاده نظاممند و منظم از دادههای اسنادی به کشف، استخراج، طبقهبندی و ارزیابی مطالب مرتبط با موضوع پژوهش خود اقدام نماید. (صادقی فسایی، عرفانمنش، 1394) در این بخش به مراحل علمی اجرای روش اسنادی اشاره خواهد شد (صادقی فسایی، عرفانمنش، 1394) . 1-انتخاب موضوع، تعیین اهداف و سوالات 2-بررسیهای اکتشافی و پیشینه پژوهش 3-انتخاب رویکرد نظری 4-جمع آوری منابع، نمونه گیری و تکنیکهای بررسی منابع 5-بهرهگیری از تکنیکهای بازخوانی منابع 6-پردازش، نگارش و گزارش پژوهش .در همین راستا در پژوهش حاضر نیز بر اساس فرآیند و مراحل روش اسنادی در قالب نمودار زیر گردآوری و تحلیل به انجام رسیده است که در ادامه مشاهده مینمایید :
جدول 1- خلاصه فرآیند و مراحل روش پژوهش اسنادی
6-یافته های پژوهش: بررسی انتقادی مفهوم توسعه در چارچوب مبانی معرفتی نظام حکمرانی جمهوری اسلامی ایران
6-1-محوریت «اقتصاد» در برنامهریزیها و غفلت از ابعاد فرهنگی و اجتماعی در نظام حکمرانی: طرح شدن رشد اقتصادی به عنوان موتور محرکه توسعه و معیار توسعهیافتگی جوامع ، موجب گردید که نقش سایر ساحتهای جامعه از جمله فرهنگ و اقتضائات بومی ملل دنیا در این زمینه نادیده گرفته شود و نه تنها برای آن اهمیتی قائل نشده بلکه بیشتر به عنوان یکی از عوامل توسعهنیافتگی سایر ملل غیرغربی از آن یاد شود. این نگرش که به توسعه اقتصادی یا «رشد محور» معروف است، عمدتاً حاصل تلاش اقتصاددانان کلاسیک توسعه است. آنها توسعه را با ابعاد کمی و فیزیکی آن تعریف میکنند.این مکتب بر مفاهیم رشد اقتصادی، انباشتگی سرمایه، سیاستهای تجارت آزاد، بازارهای آزاد و تصمیمگیری فردی متمرکز است. (عنبری، 1390: 59). دوپوئی و تودارو با تأکید بر رشد اقتصادی، توسعه را «فرایند وپدیدهای اقتصادی و تکنولوژیک» میپندارند. که خود را در افزایش سرانه یا کل تولید ناخالص ملی به شکل مشاغل و سایر امکانات اقتصادی ضروری نشان میدهد... این مکتب کاملاً متأثر از اندیشه لیبرالی توسعه است، که اقتصاددانان کلاسیک از جمله آدام اسمیت و ریکاردو آن را بسط دادهاند(همان).
تا قبل از دههی هفتاد میلادی، در ادبیات رایج توسعه، فرهنگ و ارزشهای فرهنگی، جایگاهی درخور نداشت و عوامل اقتصادی، محور مباحث توسعه را تشکیل میداد؛ اما در دههی هفتاد بهبعد، بسیاری از نظریهپردازان چنین نگرشی را برنتافته و به ارزشی بودن توسعه در ابعاد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی گرویدهاند. توسعه که پیش از این، امری صرفاً اقتصادی و مساوی با رشد تولید ملّی تلقّی میشد، پس از آن، در کنفرانسهای سازمان ملل متحد، عوامل دیگری مانند عوامل فرهنگی، مورد عنایت قرار گرفت و چگونگی توزیع منابع رشد، در کانون توجه واقع شد(نظرپور،1378: 12). با چنین پنداشتی توسعه به عنوان یک فرایند، آشکارا به بسیج برنامهریزی شده منابع و تکنولوژی عمومی و خصوصی در راستای رشد اقتصادی مربوط دانسته میشد و از منظر رفاه و بهزیستی، گزاره « ثروت بیشتر به خوشبختی بیشتر افراد میانجامد»، اصلی پذیرفته شده تلقی میگردید(غفاری و امیدی، 1388). از پس تجربیاتی از این دست، ذهن صاحب نظران توسعه متوجه این واقعیت شد که هر چند در فرایند توسعه، رشد اقتصادی از اهمیت قابل توجه ای برخوردار است؛ اما چیزی جز وسیلۀ دستیابی به اهداف دیگر نیست(سن: 1374). امروزه اهدافی که برای توسعه در نظر گرفته میشوند اهدافی صرفاً اقتصادی نیستند بلکه اهداف سیاسی اجتماعی و فرهنگی را نیز در بر میگیرند و به جرأت میتوان گفت که دیگر هیچ نظریهپرداز توسعه بر تکبعدی بودن توسعه تأکید ندارند. هرهدفی که برای توسعه درنظر گرفته میشود هدفهای اجتماعی وفرهنگی را دربرخواهد داشت، زیرا حداقل بخشی ازجامعه مردم را تحت تأثیر قرار میدهد و پیامدهایی را به دنبال دارد. براين اساس براي دسته بندي نظرات توسعه، چند شيوه وجود دارد به طور كلي ميتوان گفت كه در برههاي از زمان و پس از جنگ جهاني دوم نظريات اقتصادي صرف كه بدنبال شناخت الگوهاي رشد اقتصادي بود، بر اين عرصه حاكميت داشت. پس از يك برهه، ديدگاه نوسازي (مدرنيزاسيون) كه در نظريههاي جامعه شناسان ساختارگرايي- كاركردگرايي ريشه داشت و نظريه پردازاني معروفي چون اسپنسر، تونيس، اميل دوركهيم، سوروكين وبه طور خاص تالكوت پارسونز در آن نقش داشتند، به صورت مبناي نظري مباحث توسعه درآمد. اين ديدگاه جوامع را به طور عمده دو دسته سنتي و مدرن تقسيم مي كرد و درصدد يافتن راه تبديل جوامع سنتي به مدرن بود. براثر عدم توفیقهاي ناشي از عمل به برخي از اين مکاتب، مكتب وابستگي ظهور کرد كه عوامل خارجي را بيشتر در عدم توسعه كشورهاي جهان سوم موثر مي دانست. نهايتا ديدگاه مبتني بر صورت بندي اجتماعي ظهور كرد كه تركيب عوامل داخلي و خارجي را منشأ توسعه نيافتگي مي پنداشت (حمزه پور، 1388: 83).
6-2-«توسعه اجتماعی»، گفتمانی انتقادی بر توسعه اقتصادی در نظام حکمرانی
توسعة اجتماعی از جمله مفاهیم پرمناقشه در ادبیات جامعهشناسی توسعه بوده که به دلیل گستردگی برداشت از مفهوم جامعه ومتغیرهای کلیدی در آن شاهد تعاریف متعددی پیرامون این مفهوم هستیم.استس(2001)توسعة اجتماعی را یک حوزة میانرشتهای و میانبخشی درجستجوی بهزیستی مادی واجتماعی مردم درهمه سطوح جامعه تعریف مینمایدکه این تعریف بیانگر دو نکته است: اول، تأمین رضایت مردم در سطح حداقل نیازهای اساسی از طریق تأمین آن نیازها و دوم، افزایش سطح آزادی که با رشته انتخابهایی که مردم میتوانند داشته باشند اندازهگیری میشود. به زعم وی اهداف توسعة اجتماعی ازطریق مشارکت مردم تا بالاترین حد ممکن درتعیین اهداف ونتایج توسعه تعقیب میشوند. توسعة اجتماعی دو بعد مرتبط به هم دارد: یکی توسعة ظرفیت مردم برای کار مداوم جهت رفاه آنها و جامعه و دوم: تغییر یا توسعة نهادهای اجتماعی، به گونهای که نیازهای بشری را در تمامی سطوح به ویژه در پایینترین سطح، از طریق یک فرآیند بهبود در روابط بین مردم و نهادهای سیاسی اجتماعی، رفع نماید(دیوب، 1377: 84). توسعه اجتماعی از جمله مفاهیمی است که متناسب با دیدگاهها و مکاتب متفاوت توسعه معانی مختلفی را در بر داشته است. این مفهوم با چگونگی و شیوه زندگی افراد یک جامعه پیوندی تنگاتنگ دارد ودر ابعاد دینی بیشتر ناظر بر بالا بردن سطح زندگی عمومی از طریق ایجاد شرایط مطلوب و بهینه در زمینه فقرزدایی، تغذیه، بهداشت، مسکن، اشتغال، آموزش، و چگونگی گذران اوقات فراغت میباشد. بر این مبناست که گفته شده منظور از توسعه اجتماعی اشکال متفاوت کنش متقابلی است که در یک جامعه خاص همراه با توسعه تمدن رخ میدهد(ازکیا، غفاری، 1390: 47). در برخی تعاریف، توسعه اجتماعی یک سیاست اجتماعی معطوف به توزیع ثروت، رفاه، بیمه عمومی و تأمین اجتماعی خوانده میشود(عنبری، 1390: 360).
6-3-تقابل بین سنت و مدرنیته
اگر به محتوای تعاریف سه اصطلاح توسعه، مدرنیته و جامعه صنعتی توجه کنیم، در عمل میبینیم که هریک جزئی یا استعاره ای از دیگری هستند. در واقعیت، منطقی برای جدا کردن این سه مفهوم از یکدیگر وجود ندارد. از آنجا که مفهوم توسعه، در پیوندبا تحولات به هم پیوسته عمیق اجتماعی در جوامع اروپا زاده شده، تجزیه این ابعاد و تاکید بر بعدی از آن، همراه با غفلت از ابعاد دیگر توسعه، در کشورهای در حال توسعه، از جمله ایران، آثار و عوارض زیانباری داشته است.به عقیدة گیدنز در مفهوم مدرنیته، تضاد با سنت نهفته است. گیدنز