Pazhūhish-i Źabān va Adabiyyāt-i Farsī
,
Iss. 0,Year
0
,
Spring
2011
این مقاله بررسی ساز و کار روایت منطقالطیر از دیدگاه دو روایتشناس ساختارگرا، گرماس و ژنت است. از یک سو، با طرحِ الگوی کنشیِ معناشناسانة گرماس و ساختارِ بنیادینِ تقابلهای دوگانه در این الگو، فرایند معناسازی و پیشرویِ واحدهای روایت در منطقالطیر تحلیل میشود. همچنین نق Full Text
این مقاله بررسی ساز و کار روایت منطقالطیر از دیدگاه دو روایتشناس ساختارگرا، گرماس و ژنت است. از یک سو، با طرحِ الگوی کنشیِ معناشناسانة گرماس و ساختارِ بنیادینِ تقابلهای دوگانه در این الگو، فرایند معناسازی و پیشرویِ واحدهای روایت در منطقالطیر تحلیل میشود. همچنین نقشِ تقابلِ جفتهای متضاد همچون معنا و صورت، روح و جسم، لاهوت و ناسوت در شکلگیریِ نقشهای کنشیِ این الگو تبیین میگردد. از دیگرسو، بر اساسِ نظریة ژنت، سه سطحِ رواییِ داستان، روایت، روایتگری و مؤلّفههای رابطِ این سطوح در متنِ منطقالطیر نشان داده میشود تا از دیدگاهِ ژنت، میزانِ روایتمندی این اثر معلوم شود.
Manuscript Document
Pazhūhish-i Źabān va Adabiyyāt-i Farsī
,
Iss. 56,Year,
Spring
2020
در فرایند رشد روانی هر سوژۀ انسانی و به منظور اجتماعی شدن او، ذهن، ناگزیر از آموختن مقولهبندیها و دستهبندیهاست. سوژۀ اجتماعی یاد میگیرد که اشیا، پدیدارها و مفاهیم را در قالب تقابلها و جفتهای مخالف دستهبندی کند و این مقولهبندی، یکی از شرایط الزامی ورود به حیات ا Full Text
در فرایند رشد روانی هر سوژۀ انسانی و به منظور اجتماعی شدن او، ذهن، ناگزیر از آموختن مقولهبندیها و دستهبندیهاست. سوژۀ اجتماعی یاد میگیرد که اشیا، پدیدارها و مفاهیم را در قالب تقابلها و جفتهای مخالف دستهبندی کند و این مقولهبندی، یکی از شرایط الزامی ورود به حیات اجتماعی و دنیای نشانههاست. وجوب این مقولهبندیها ضرورت پذیرش قواعد ساختارمندی را در پی دارد؛ تا جایی که میتوان گفت: انسان برای مفهومسازی، نخست باید جهان را ساختار ببخشد و ساختاربخشی جز در قالب جفتهای متقابل ممکن نیست. این نکته، یکی از بنیانهای اصلی ساختارگرایی و دیگر نحلههای مشابه آن در حوزۀ زبان، ذهن و امر اجتماعی است. اما اگر روان را در حالتی اصیل و پیشافرهنگی بررسی کنیم، این تقابلها نشان از تقلیل و سادهسازی دارد و فقط به جهت¬دهی نیروی لیبیدو در جریان اجتماعی شدن اشاره میکند. به دیگر سخن، نیروی روان در حالت پیشافرهنگی خود، امری همگن و وحدتمند و یکه است که در جریان اجتماعی شدن، شقاق را تجربه میکند. این میل بازگشت به جهان وحدت، در تفکر شهودی و در نظام معرفتی عارفان مسلمان ما در قالب اندیشههای وحدت وجودی ظهور و بروز داشته است. تصویر این جهان وحدتمند که عمدۀ تقابلهای آن در زیرساختشان رو به وحدت و یگانگی دارند، در قالب زبان که هستی¬یافته از تقابل¬هاست، سبب شده است تا برخی از متون عرفانی، خصلتی پارادوکسیکال یابد و امکانات شگرفی در آنها به وجود آید. از این نظر، مقالات شمس تبریزی، یکی از متون شاذ و برجسته است. در مقالۀ حاضر، بر پایۀ مفاهیم روان¬کاوانۀ یادشده، نشان دادهایم که در زیرساخت اندیشۀ شمس، تقابلهای موجود در سطح امر خودآگاه و اجتماعی کنار گذاشته میشود و شمس در رویکرد معرفتی جدیدی، آنها را به مثابۀ امورِ ذاتاً هماهنگ مینگرد.
Manuscript Document
Rimag
Rimag is an integrated platform to accomplish all Scientific Journal requirements such as Submission, Evaluating and Reviewing, Editing, DOR assignment and publishing in the web.